انسان گاهگاهي خود را فراموش مي کند،

فراموش مي کند که بدن دارد،

 بدني ضعيف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچيز و آسيب پذير است ،

فراموش مي کند که هميشگي نيست،

 و چند صباحي بيشتر نمي پايد فراموش مي کند که جسم مادي او نمي تواند با روح او هم پرواز شود ،

 لذا اين انسان احساس ابديت و مطلقيت و غرور و قدرت مي کند،

 سرمست پيروزي و اوج آمال و آرزوهاي دور و دراز خود، بي خبر از حقيقت تلخ و واقعيتهاي عيني وجود ، به پيش مي تازد

 و ازهيچ ظلم وستم رو گردان نمي شود. اما درد آدمي را به خود مي آورد ،

حقيقت وجود او را به آدمي مي فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک مي کند

 و دست از غرور کبريايي بر مي دارد ، و معني خودخواهي و مصلحت طلبي و غرور را مي فهمد و آن را توجه نمي کند.

خدايا تو را شکر مي کنم که با فقر آشنايم کردي تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار دروني نيازمندان را درک کنم .

خدايا هدايتم کن زيرا مي دانم که گمراهي چه بلاي خطرناکي است .

خدايا هدايتم کن که ظلم نکنم زيرا مي دانم که ظلم چه گناه نابخشودني است .

خدايا ارشادم کن که بي انصافي نکنم زيرا کسي که انصاف ندارد، شرف ندارد .

خدايا راهنمايم باش تا حق کسي را ضايع نکنم که بي احترامي به يک انسان همانا کيفر خداي بزرگ است .

خدا مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات بده تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيباي تو را مشاهده کنم .

قستی از نیایش های شهید دکتر چمران

یادش گرامی و راهش پر روهرو باد