کارتن یا کارتون پسر شجاع
چهار زانو داخل کارتن نشسته بود
با ترازویی کوچک برای کشیدن وزن رهگذران وزین
یاد کودکان هم سن او افتادم که اکنون در خانه های خود ،
روبروی تلویزیون لم داده و کارتون می بینند
بهش گفتم پسر خوب کارتون می دونی چیه ؟
گفت : پس چی آقا ، بابامون تو کار کارتنه
گفتم : نه از این کارتن ها ،
از اون کارتون ها که مال تلوزیونه
گفت : آهان ، بابام یه دونشو پیدا کرد
داد مامانم ، سر چهار راه روش میشینه
گفتم : نه پسر خوب ، میگم تا حالا
غیر از این کارتن که توش نشستی،
کارتون هایی دیگری هم دیدی ؟
گفت : پس چی ، بابام وضعش توپه ، آقا
کارتن یخچال ، تلوزیون ، گاز ، لباس شویی و ...
پسر شجاع نشسته در کارتن ،
نگاه کودکانه اما پرغرورش را در چشمانم دوخت
تا مهر سکوت بر لب هایم نشاند و بسته بماند راز
کارتون های برای بچه ها
و بچه هایی در آغوش کارتن ها
شعر از کیوان شاهبداغ خان
+ نوشته شده در پنجشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 9:27 توسط مینا آروانه
|